آریانائی مامان
دختر نازنیم سلام عزیز دلم آریانای گل مامان خیلی وقته که فرصت نکردم توی وبلاگت بنویسم حتما منو می بخشی عزیزم مشغول شدن دوباره به کار و تردیدهای من راجب این موضوع خیلی وقته ذهنم رو درگیر کرده واقعیت اینه که هنوزم دقیقا نمیدونم چه کاری باید بکنم تا به نفع تو باشه و به نفع هممون دختر گل من حالا دیگه یک سال و چهارماهه شدی عزیزم یکی دو هفته ای میشه که راه افتادی و قدم های خوشگل برمیداری و من امیدوارم که تا آخر عمرت صحیح و سالم روی پاهای خودت قدم های بزرگی برداری و کارهای مهمی انجام بدی حالا دیگه حرف زدن یاد گرفتی و خیلی شیرین مامایی و بابایی و ددر و به به و دایی و چائی و دالی و نانا می گی قربونت برم صدای خنده هات خیلی شیرینه قدم ...
نویسنده :
آرزو و جواد
11:17