آریانائی مامان
دختر نازنیم سلام
عزیز دلم آریانای گل مامان خیلی وقته که فرصت نکردم توی وبلاگت بنویسم حتما منو می بخشی عزیزم
مشغول شدن دوباره به کار و تردیدهای من راجب این موضوع خیلی وقته ذهنم رو درگیر کرده
واقعیت اینه که هنوزم دقیقا نمیدونم چه کاری باید بکنم تا به نفع تو باشه و به نفع هممون
دختر گل من حالا دیگه یک سال و چهارماهه شدی عزیزم یکی دو هفته ای میشه که راه افتادی و قدم های خوشگل برمیداری و من امیدوارم که تا آخر عمرت صحیح و سالم روی پاهای خودت قدم های بزرگی برداری و کارهای مهمی انجام بدی
حالا دیگه حرف زدن یاد گرفتی و خیلی شیرین مامایی و بابایی و ددر و به به و دایی و چائی و دالی و نانا می گی
قربونت برم صدای خنده هات خیلی شیرینه قدم های همراه با مراقبت و دقتت خیلی شیرینه
دقت کردنات موقع چیدن ظرف و ظروفا، جیغ کشیدنات توی حموم، لوس کردنات واسه مامان، کارکردن دقیق با اون انگشتای ظریفت خیلی شیرین و قشنگه
عکس دختر خوشگلم رو به زودی این جا می گذارم
آریانائیه مامان خیلی دوست دارم دخترم