روزهای انتظار
دختر گلم سلام
این روزها دیگه انتظار برای ورودت خیلی سخت شده و من هر روز بیشتر نگران می شم
استرس زایمان و سلامتیت و ...
از خدا با همه وجود می خوام که تو یه دختر سالم و باهوش باشی
با بابائی پرده اتاقت رو زدیم و تمیزش کردیم که کم کم وسایلت رو توش بچینیم
بالاخره عزیز دلم چرخیدی و سرت به سمت پائین قرار گرفت و خیال من و بابائی رو راحت کردی
حالا دیگه باید تصمیم بگیرم که طبیعی زایمان کنم یا سزارین
خیلی سخته نمی خوام تصمیم اشتباهی بگیرم
فقط از خدا می خوام کمکم کنه
از حدود هفته 22 شروع به حرکت کردی و حالا که حدود هفته 32 هستم تقریبا داری توی شکم مامان غلت می زنی
تکونات دیگه شدیدتر شده ولی تعدادش کمتر خوش بگذره مامان به زودی من و تو همدیگه رو می بینیم
نمی دونی واسه دیدنت چقدر بی تابم دختر گلم
همه وسایلت رو با مامانی خریدیم و کم کم باید اونا رو مرتب کنیم
بیشترشم صورتی شد و بنفش نخواستم خیلی صورتی بشه آخه دختر مامان قراره یک دختر متفاوت بشه اما خب فروشگاه ها تا می گی دخترونه اجناس صورتی رو میذارن جلوت
راستی باید خونه رو هم یه تمیزکاری اساسی بکنیم تا آماده ورود دختر گل مامان بشه
اسمت رو هم تقریبا قطعی کردیم
بابا هم کلی استرس داره
خب ما قراره میزبان یه مهمون تازه وارد گل باشیم
فرشته عزیز من به زودی پاتو به این دنیا می گذاری و دنیای ما رو قشنگتر می کنی
با تمام وجود از خدا می خوام همه نی نی هایی که توی شکم ماماناشون در حال رشد هستن سالم باشن و همه بچه هائی که خدای نکرده بیماری دارن خدا بهشون سلامتی بده
خدایا کمکم کن